کد مطلب:26889
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:13
با توجه به اينكه در قرآن كريم ميفرمايد: لاَ َّ إِكْرَاهَ فِي الدِّين;(بقره،256) در دين هيچ اجباري نيست، اولاً) اين شبهه به وجود ميآيد كه هر فردي در جامعه اسلامي، بدون هيچگونه شرطي آزادانه زندگي كند و هر كاري دلش خواست انجام دهد، آيا چنين است؟
ثانياً) آيا اين آيه، با آيات ديگر قرآن كريم كه حكم قصاص و تازيانه و... را مطرح ميكند در تناقض نيست؟
خداوند در مورد اجباري نبودن پذيرش دين ميفرمايد: لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَد تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ...;(بقره،256) در دين هيچ اجباري نيست و راه از بيراهه به خوبي آشكار شده است... چون حقيقت دين، يك سلسله اعتقادات قلبي است كه در پي آن، در ظاهر، آدميكارهايي را انجام ميدهد; در اعتقادات و امور قلبي، جاي اجبار و اكراه نيست، تا خداوند در دين اجباري قرار دهد. اجبار مربوط به كارهاي ظاهري است; مثل اين كه بچه را مجبور ميكنند، دارو بخورد.
نميشود با زور و اجبار به كسي گفت، به فلان چيز اعتقاد پيدا كن. پيدايش اعتقاد قلبي و يقين، مقدمات و اسباب خاص خود را دارد، كه اگر آن اسباب و مقدمات فراهم بود، اعتقاد حاصل ميشود و اگر حاصل نبود، اعتقاد پيدا نمي شود. نميشود با زور و تهديد، شخصي كه خورشيد را مشاهده ميكند، وادار كرد تا معتقد شود كه شب است.
افزون بر اين، در اسلام، راه حق از باطل با دلايل و معجزات آشكار، روشن شده است و نيازي به اجبار و زور نيست; كساني متوسل به اجبار، زور و تحميل ميشوند كه فاقد منطق و استدلال باشند; نه دين اسلام كه داراي دلايل روشن و استدلالهاي نيرومند است.(ر.ك: الميزان، علامه طباطبايي، ج 2، ص 342 ـ 343، دفتر انتشارات اسلامي/ تفسير نمونه، آيت الله مكارم شيرازي و ديگران، ج 2، ص 205، دارالكتب الاسلامية / مجمع البيان، طبرسي، ج 2، ص 162، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات.) گر چه تكويناً در ماهيت دين اكراه و اجبار راه ندارد; ولي از نظر تشريع، انسانها مكلف به پذيرش دين اسلام هستند و غير از دين اسلام، دين ديگري از آنان پذيرفته نيست، وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلاَمِدِيناً فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ;(آلعمران،85)
خلاصه آنكه اولاً: بعد نظري و اعتقادي و پذيرش دين از بعد عملي و فروع دين و قوانين آن جدا است، مجازاتهاي اسلامي و حكم قصاص و...، به خاطر ماهيت مجرمانه عمل مرتكبان آنها است و هيچ رابطهاي با تضاد عقيده و آزادي عقيده ندارد.
ثانياً: هيچ جامعهاي بدون پذيرش ضوابط و محدوديتها و قوانين خاص، نميتواند به حيات خود ادامه دهد; هر قانوني با صراحت و يا تلويحاً ميگويد: رفتارها بايد محدود شود و در چارچوب خاصي انجام شود.
از نظر اسلام نيز آزادي بايد در محدودة قانون باشد، يعني هر كس در آن محدودهاي كه قانون مشخص كرده، آزاد است، زيرا براي حفظ كرامت انساني، آزاديهايي در محدودة قانون براي افراد، لازم است، تا افراد بتوانند در پرتو آن با عبادت خداوند، به كمال مطلوب خود برسند.
آزادي، موهبتي الهي و عنصري بسيار شريف است و موجب ترقي و تكامل مادي و معنوي انسان است، ولي استفاده از هر موهبتي، حد و مرز مشخصي دارد. اي بسا! تجاوز از اين حدود، سبب شقاوت و باعث از دست دادن موهبت الهي گردد، يعني همان چيزي كه موجب سعادت انسان ميشود، وقتي از حد و مرز خود تجاوز كند، زمينه بدبختي را براي انسان فراهم ميسازد.(ر.ك: در ساحل انديشه، اكبر اسد عليزاده، ص 105، نشر مؤسسه تعليماتي و تحقيقاتي امام صادق.)
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.